دستِ مرا بگیر و بگو یا علی مدد!
تا کی نشستن و غم و، تا کی «نمیشود»؟
راهیست راه عشق که باید به سر دوید
با سرسری دویدن و لِیلِی نمیشود
در داستانِ عشق نباید کلاغ بود
با قیل و قالهای پیاپی نمیشود
حالا خلافِ قصة تلخِ کلاغها
ما میرسیم، قصه ولی طی نمیشود